همـــه میتــونــن اسمــت رو صــدا کنن
امـــا …
کـم هستـن کسـایـی کـه وقتی اسمـت رو میـگن لـذت میبـری
و بــا تمـــام وجــود
در جـوابشــون دوسـت داری بـگـی : جـانــم
*
*
*
دوستت دارم مادر ♥
همـــه میتــونــن اسمــت رو صــدا کنن
امـــا …
کـم هستـن کسـایـی کـه وقتی اسمـت رو میـگن لـذت میبـری
و بــا تمـــام وجــود
در جـوابشــون دوسـت داری بـگـی : جـانــم
*
*
*
دوستت دارم مادر ♥
مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن
از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن
وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت
ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن
پروراندی جان من بارنجهای بی شمار
کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن
خرج کردی عمر خود را تابروید جان من
من به لطفت زنده ام ای ابرباران دارمن
شرح لطفت درازل افسانه ای ننوشته بود
جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن
قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای
ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن
درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو
ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن
هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت
سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن
سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد
سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن
تو را می ستایم... تو را می ستایم و بر دستان پر مهرت بوسه می زنم که چگونه قطره قطره ی خوبی هایت را چون دریایی بی انتها نثار من می کنی...
تو را می ستایم که چگونه چتری از محبت و امنیت بر سرم باز می کنی تا مبادا باران تلخی های روزگار مرا خیس کند...
مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا.
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد ، عرش خدا به لرزه درمیآید.
و همهی فرشتگان سکوت میکنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند:
لالایی مادر